کد مطلب:140456 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:134

اتمام حجت نمودن حضرت اباعبدالله الحسین با لشگر کفرآئین کوفه و شام
ابومخنف می نویسد:

ثم زلف نحو القوم و قال:

یا ویلكم علی م تقاتلونی؟ أعلی حق تركته ام علی سنة غیرتها ام علی شریعة بدلتها؟

سپس امام علیه السلام بطرف سپاه كفرآئین عمر بن سعد ملعون رفته و فرمودند:


ای سپاه كوفه و شام و ای گروه خون آشام، برای چه با من جنگ می كنید؟ تقصیرم چیست و گناهم كدام است؟ آیا حق كسی را برده ام یا مال شخصی را پامال كرده ام و یا شریعت پیغمبر را تغییر داده ام و یا اینكه بدعتی در دین نهاده ام؟ آخر برای چه به خون من تشنه هستید؟

آن گروه از خدا بی خبر گفتند:

یا حسین نقاتلك بغضا منا لابیك، ای حسین با تو قتال می كنیم و خون تو را می ریزیم بخاطر عداوتی كه با پدرت علی داریم، زیرا پدران و مادران ما را كشته است.

فلما سمع صلوات الله علیه كلامهم بكی بكاء شدیدا، فجعل ینظر یمینا و شمالا فلم یر احدا من اصحابه و انصاره الا من صافح التراب جبینه و قطع الحمام انینه.

حضرت سخت گریست و نگاهی به راست و چپ خود نمود پس هیچیك از یاران و اصحاب خود را ندید مگر جملگی را كشته و بخاك خفته یافت، از سوز دل آهی كشید پس با صدای بلند فرمود:

یا مسلم بن عقیل یا هانی بن عروة یا حبیب بن مظاهر یا زهیر بن القین یا یزید بن مظاهر یا یحیی بن كثیر یا هلال بن نافع یا ابراهیم بن الحصین یا عمیر المطاع یا اسد الكلبی الی آخر....

از هیچیك جوابی نیامد، خویشان و اقارب خود را خوانده و فرمود:

یا علی بن الحسین، ای جوان رشیدم و ای نهال امیدم، ای علی اكبر برخیز پدر غریبت را ببین ای علمدار من و ای پشت و پناه من، ای عباس برادرم برخیز من غریب را یاری كن.

باز از ایشان نیز جوابی نیامد، فرمود: ای یاران جانی و ای عزیزان روحانی مالی انادیكم فلا تجیبونی و ادعوكم فلا تنتصرون چه شده كه هر چه شما را می خوانم


جواب مرا نمی دهید و هر چه شما را به یاری می طلبم بر نمی خیزید یاری كنید؟

انتم نیام ارجوكم تنتبهون اگر خوابیده اید دلم می خواهد بیدار شوید و غریبی مرا ببینید.

ام مالت محبتكم عن امامكم شاید محبت شما از امامتان بریده شده و دل از مهر او بركنده اید كه جوابش را نمی دهید.

هذه بنات الرسول لفقدكم قد علاهن النحول ای یاران عزیز سر از خاك بردارید صدای ضجه و زاری و ناله و بیقراری حرم پیغمبر را بشنوید كه از برای شما صیحه می زنند و بجهت فقدان شما آه و ناله از دل برمی آورند شما كسانی بودید كه می گفتید تا جان داریم از حرم پیغمبر حمایت می كنیم حالا شما را چه شد كه ایشان را گریان گذاشته و رفتید.

قوموا عن نومتكم ایتها الكرام و ارفعوا عن حرم الرسول الطغاة اللئام از خواب خویش برخیزید اولاد رسول خدا را از دست كفره و فسقه نجات دهید و دفع شر از عترت پیغمبر بكنید، پس حضرت به كرم عمیم و لطف جسیم و عنایت وسیع از زبان شهداء معذرت خواسته و فرمود:

ای عزیزان بخوابید كه حق دارید صرعكم و الله ریب المنون و غدر بكم الدهر الخئون و الا لما كنتم عن دعوتی تقصرون و لا عن نصرتی تحتجبون.

به خدا روزگار جفاكار شما را از پای درآورده و دهر خیانت كار با شما خیانت ورزیده و الا شما همچو اصحابی نبودید كه حسین را تنها بگذارید و ناموس پیغمبر را به دست دشمن بسپارید.

فها نحن علیكم مفتجعون و بكم لاحقون پس آگاه باشید من هم مانند شما غصه آن زنان بی كس و دختران نورس را می خورم و چون چاره ندارم ایشان را گذاشته و خود را به شما می رسانم.

ثم صفق صفقة و قال: انا لله و انا الیه راجعون، پس حضرت دست اسف


بیكدیگر سود و كلمه استرجاع اداء نمود و سپس برای اصحاب باوفایش این مرثیه را قرائت فرمود:



قوم اذا نودو الدفع ملمة

والقوم بین مدعس و مكروس



لیسوا القلوب علی الدروع و اقلبوا

یتهافتون علی ذهاب الانفس



نصروا الحسین فیالها من فتیة

عافوا الحیوة و البسوا من سندس